ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 21 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

[عنوان ندارد]

اخت=تخت خواب ،تخت دربیار=دربیار عیفان=عرفان نیگا کن=نگاه کن زالا=زهرا سنگ سد؟=زنگ زد؟ کندم=کندم بیکنم؟=بکنم؟ ماکارنی=ماکارونی من بسنم=من بزنم؟ بٌدارم=بردارم دندون بکنم=گاز بگیرم ـ گاز بزنم
9 مرداد 1392

شب قدر و مهمونی امام رضا

سلام به همه به همه ی مهربونا   امشب به همه ی شما تسلیت میگم اما خوشبختانه من و دخترم سعادت این داشتیم که افطار اولین شب قدر  ر مهمون امام رضا باشیم خیلی خوب بود ساعتای خوبی اونجا گذروندیم و دعای جوشن کبیر همونجا خوندیم امیدوارم این سعادت قسمت همه بشه     حرم خیلی خیلی شلوغ بود تا در خروجی مردم نشسته بودن خادما خیلی خوب رسیدگی میکردن عالی بود عالی واست خوشحالم دخترم که اولین مراسم احیائی که شرکت کردی مهمون امام رضا بودی امیدوارم هر سال این مراسم بجا بیاری سال گذشته چون کوچولو بودی نمیشد که بریم احیا اما امسال جبران شد ازت ممنونم خدا جوووون ...
6 مرداد 1392

بازی 25 و 26 و 27

سلام   با یه جمعه پر بار ،در اوج تنهایی اومدیم از صبح امروز ،جمعه، تا فردا من و دخترم تنهاییم واسه همین به میل خانم خانما چند تا بازی انجام دادیم اولین بازی: چسب بازی: راستش من دوست دارم ماهرخ طوری بزرگ شه که قدر داشته هاش بدونه به هر بهونه و دلیل کوچیک وسایلش دور نندازه و از اونا مراقبت کنه بهمین خاطر هر بار که کتابی پاره میشه یا اسباب بازی خراب میشه تا حد امکان اونا ر در حضور خودش و با کمک خودش تعمیر میکنم که یاد بگیره هر بار خراب شدن یک تجربه در خودش داره امروز ماهرخ کتابش پاره کرد و با هم اونو درست کردیم و ایده بازی ۲۵ به ذهنم رسید این شد که چند تا شکل از روزنامه بریدم و د...
4 مرداد 1392

بازی 24

این بازی از وقتی ماهرخ میتونست از پله ها پایین و بالا بره انجام میدادیم   پله ها ر میشمردیم و این شد که حالا ماهرخ تا ده میشمره البته به سبک و سیاق خودش یک دو سه  چار شیش هف نه صفر هشت که شبیه هفت هست و ماهرخ از تکرار خوشش نمیاد تو پازل اعدادش عدد ده ئجود نداره و بجاش صفر هست پس ده نمیگه و بجاش صفر ر میگه عدد پنج ر هم  ،حتما یادش میره دیگههههههههههههههههه البته ماهرخ شمردن انگشتار بیشتر دوست داره ...
2 مرداد 1392

بازی 22 و 23

عزیزم دختر نازم دیشب خسته ی خواب بودی اما از ماژیکات دل نمی کندی و رو روزنامه نقاشی می کشیدی از من خواستی واست گل بکشم منم تو حاشیه ی روزنامه با ۱۲ رنگ ماژیکت دونه دونه گل کشیدم و رنگاش بهت گفتم تا اینکه امروز شما تو دفترت یه طرح کشیدی و وقتی ازت پرسیدم این چیه گفتی گل!!! منم به نقاشیت نگاه کردم و دیدم جدی جدی گل کشیدی به بابا نشون دادم و زد تو ذوقم ،گفت:این شانسی دراومده اگه دوباره کشید قبول منم گفتم که دختر من گل کشیده و ازت خواستم که بازم واسم گل بکشی و تو طرح های بعدی کشیدی این بین دایره های ریز و درشت و وامضا هم میکشیدی قربون انگشتات بشم من خوشحالم که بابا حسن تسلیم شد &nb...
2 مرداد 1392

خبر خوووووووب

سلام   با خبرای خوبی اومدم اومدم که بگم امروز میتونست یه روز عادی باشه اما یه روز عادی نیست دیگه نیست از وقتی که این خبر شنیدم دست گذاشتم روی پل مخابرات و از همه ی خدماتش استفاده میکنم واسه پخش این خبر وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدایا شکرت میبوسم دستانی ر که تو این چند روز رو به اسمون رفتن و زیر لب سلامتی دوباره ی سپهر عزیز از خدا خواستن و خدا بی جواب نذاشت این همه دعا ر و لطف و مهربونیش دوباره بما نشون داد خدایا همیشه شکرت سپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاس و اما خبر سپهر عزیزمون اومد تو بخش و از اون اتاق عجیب و غریب با اون دستگا های سیم سیم...
1 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد